دست نوشته های یک تحریم شده

کلید مشکلات در سازش و مذاکره با خداست

دست نوشته های یک تحریم شده

کلید مشکلات در سازش و مذاکره با خداست

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

سلام به دوستان

نمیدونم از کجا شروع کنم ولی یکدفعه این موضوع به ذهنم رسید که بنویسم... در مورد صدقه دادنه . که خیلی هامون یا خیلی خیلی کم میدیم ، یا اصلا نمیدیم ، ویا اینکه در مواقعی میدیم که خیلی در سختی هستیم...

کاش همیشه در حال رفتن به سفر و مسافرت و گردش و امتحانات پایان ترم و سختی ها و گرفتاری ها و از این قبیل کار ها باشیم .

چون در این مواقعه که ما به یاد صدقه میفتیم و پول زیاد به صندوق صدقات میندازیم که خدای ناکرده امتحانمون رو یکدفعه خراب نکنیم یا اگه میخوایم بریم مسافرت اتفاقی برامون نیافته .

وقتی که در خوشی هستیم ، که ماشاالله همه چیز یادمون میره . هم فقرا ، هم مستضعفین و کسایی که چشم دوختن به کمک ما ...

فقط خودمون رو میبینیم که همه چیزمون آرومه و هیچ غمی نداریم . اینطور اگه عمل کنیم که خلاف دستورات دینمونه .

یکی از امام ها میگه : هر چیزی را برای خود میپسندی ، برای دیگران نیز بپسند .

واقعا اگه به این حدیث توجه کنیم خیلی نکات توش نهفتس . کمک کردن به دیگران خیلی لذت بخشه . وقتی کسی که محتاج کمک ماست و بهش کمک میکنیم ، یک حس خیلی خوب درونمون ایجاد میشه که خیلی روحیه بخشه ..

موقعی که صدقه میندازیم تو صندوقی که تو خونمون هست ، این حس ممکنه ایجاد نشه . ولی زمانیکه پول هایی رو که جمع کردیم رو به کسی بدیم این حس کاملا بوجود میاد درونمون .

اصلا چرا فقط پول ؟؟ ما میتونیم لباس و غذا و هر چیزی که فکرش رو میکنیم رو به خانواده های نیازمند بدیم.

تو این زمونه که گناه فراوون شده ، کسی سود رو میبره  که به فکر این کمک های خیر و خداپسندانس.

انشاالله زمانی بیاد که هیچ نیازمندی نباشه ...

التماس دعا

  • سجاد تنگی

سلام به دوستان

یادمه کوچیک که بودم وقتی به مادرم دروغی میگفتم ، در جواب مادرم بهم میگفت دروغ گو دشمن خداست و من بلافاصله حرف راست رو تحویل مادرم میدادم و اون هم تشویقم میکرد . وقتی که بزرگتر شدم دیگه برام عادت شده بود که دروغ نگم ، هم بخاطر حرف مادرم و هم به خاطر تجربیات خودم .الان که یخورده بزرگتر شدم واقعا میبینم که دروغ چقدر بده ، و چه آثار بدی داره .

آخر و عاقبت آدم دروغگو ، رسواییه .

چقدر بد میشه اون زمانی که یه عالمه دروغ از کسی بشنوی و بدتر از اون اینه که دروغ هاش لو برن ...

واقعا نمی ارزه که دروغ بگیم . وقتی ما عاقبت دروغ گفتن رو میدونیم چرا خودمون رو هم آلوده به گناه کنیم و هم بی اعتماد پیش دیگران ؟؟؟

یکی از امام ها میگه : دروغ گفتن چه به شوخی و چه به جدی گناه داره .

خلاصه یکی از بهترین کارها برای جبران دروغ گفتن اینه که به کسی که دروغی گفتیم ، بریم پیشش و واقعیت رو بگیم. مطمئنا" با این کار بسیاری از مشکلات رو میتونیم دفع کنیم . هم طرف مقابل خوشحال میشه از اینکه واقعیت رو فهمیده و هم کسی که دروغ گفته دیگه تکرار نمیکنه این کار رو.

امیدوارم که ما جز دروغ گو ها نباشیم . ( انشاالله )

التماس دعا

  • سجاد تنگی

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علی الحسین

و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

سلام

عزاداری های همه دوستان مورد قبول حق تعالی باشه ، انشاالله که سال بعد کنار مزار آقا اباعبدالله همه با هم عزاداری کنیم .

راستش اصلا دستم به نوشتن نمیره ، امتحانات میان ترم دارن شروع میشن و بدجور درس ها دارن سنگینی میکنن . شنبه هفته آینده هم ارائه دارم ، یک مطلبی باید آماده کنم و برای بچه ها ارائه بدم . همون روز هم امتحان ریاضی دارم . کلا همه چیز ریخته شده روی دستم . البته تا حدودی خودم رو آماده کردم . امیدوارم که خدا کمکم کنه .

همین الان که دارم مینویسم ، یکدفعه از پای درس ها اومدم اینجا و ....

چند روزیه بدجور دلم میخاد برم به شهیدآباد شهرمون . مدتیه نرفتم و این داره خیلی آزارم میده . گاهی اوقات ناگهانی یاد شهدا میافتم و خیلی دلم میگیره . میشینم جلو صفحه مجازی اینترنت ، و به وبلاگ مورد علاقم که از شهدای شهرمون مینویسه ، خیره میشم و فقط نگاهش میکنم . اینکار خیلی بهم آرامش میده . وقتی وارد اونجا میشم انگار یکی با سوز دل برام روضه شهدا میخونه  و بهم روحیه مضاعف میده ....

از شما دوستان انتظار دارم که برام دعا کنید و منو فراموش نکنید ، محتاجم به دعای خیرتون .

من هم برای تمام دوستان مجازی خیلی خیلی دعا میکنم .

التماس دعا


  • سجاد تنگی

سلام به همه دوستان مجازی و وبلاگ نویس محترم...

چند وقتیست که خیلی کم وقت میکنم به اینترنت سر بزنم ، اگر هم میام بیشتر در رابطه با درس هام سرچ و جست و جو میکنم . سرم خیلی شلوغه از لحاظ درس و مشق . چند تحقیق بهم دادن که همه نمره هام به این ها بستگی داره . فرصت محدودی هم دارم . کلا درگیر درس ها هستم ...

خلاصه ...

امروز عجیب یکدفعه یاد وبلاگ قبلیم افتادم " حقیقت آینه های بی غبار " . وبلاگی که همه چیزش در رابطه با شهدا و دفاع مقدس و بحث های مذهبی بود .اوایل دوستام کمکم میکردن ، ولی بعد ها دیگه خودم مطلب میزدم . مطالبش از خودم تنها نبود ، گاهی اوقات یک دوست بهم میگفت فلان مطلب رو واسم بزار تو وبلاگت .

اونجا حرف از شهدا بود و اخلاق نیک شون . حرف از خاطرات زیبا و آموزندشون بود ... با همه حواشی که توش بود ولی خیلی خوب بود . هم بیشتر به یاد شهدا بودم و هم بیشتر تجربه کسب میکردم از زندگی خوب و ساده و پر برکتشون . با خودم فکر میکردم که از وقتی اون وبلاگ رو رها کردم چقدر از بعضی چیزها دور شدم . برای "من" خیلی مفید بود ، معنویت توش بود ، گاهی اوقات ساعت ها تو کتابی سرچ میکردم تا یک مطلب مفید پیدا کنم و بواسطه این کار چیزهای دیگه ای هم یاد میکرفتم ..

تصمیم گرفتم که اونطرف هم مطلب بزنم . ولی خیلی کمتر از گذشته . خدا کنه وقتم آزادتر بشه ..

بالای صفحه آدرس وبلاگ قبلیم نوشته شده ...

دوستان خوب دعا یادتون نره . محتاجم به دعاتون .


  • سجاد تنگی
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به تمام بزرگواران
این پست رو با عالمی از ناراحتی و غصه نوشتم .
روی سخنانم با دختر خانم هایی است که حجابشون رو اونطور که باید باشه رعایت نمیکنن و اندام و موهاشون رو در معرض دید دیگران میزارن .
مدتیه که وضع حجاب تو شهرمون دزفول داره به سمت دیگه ای میره و واقعا بعضی از خانواده ها خیلی کم توجهی میکنن . نمیدونم چطور حیاشون اجازه میده که بدنشون رو یا مانتوهای تنگ نمایان کنن و طعمه ی نگاهای هوس آلود مردها بشن . بخدا همیشه پیش خودم تعجب میکنم از این کار ها . یعنی چطور خانواده هاشون اجازه میدن که با این وضع دخترشون بیاد بیرون ؟؟؟!!!
تقریبا از سال های گذشته رسم شده که هرشب کنار آب رودخانه دز خانواده ها بشینن و از هوای خنک اونجا استفاده کنن. ولی متأسفانه هیچ ملاحضه ای نمیشه . مرد و زن کنار همدیگه شنا میکنن و هیچکسی نیست که بهشون گیر بده . ( ولی ناگفته نماند که اکثرشون از شهرهای اطراف هستن . میان تو شهرمون و هر افتضاح بازی که دلشون بخاد انجام میدن و همه این ها به اسم ما تموم میشه ) .
از همه این ها که بگذریم ، میرسیم به دل شکسته ی افراد مذهبی شهر که همش خون دل میخورن و به فکر وضع فرهنگی هستن . انصافا زندگی کردن افراد متدین تو این شرایط خیلی سخت شده پس مجبور هستن که خودشون رو محدود کنن . بیشتر اوقات به خاطر همین بدحجابی ها اصلا بیرون نمیرن و تو خونه میشینن و خودشون رو حبس میکنن به خاطر چند دختر بدحجاب که تعدادشون هم اونقدرها زیاد نیست ولی تمام فضا رو آلوده کردن .
بزرگتر ها برام تعریف کردن که زمان جنگ که موشک میزدن به دزفول ، خانم ها وقتی شب میخواستن بخوابن تمام بدن خودشون رو میپوشوندن که اگر موشک زدن و مجروح یا شهید شدن نامحرم بدنشون رو نبینه ... حالا تو این دور و زمونه هم ....!!!
بخدا ارزش دخترهای ایرانی و مسلمون خیلی بالاتر از اینهاس .یه داستان کوتاه که میگه :
یه پسر انگلیسی به یه پسر ایرانی میگه : چرا خانماتون با مردا دست نمیدن ؟ یعنی اونقدر مرداتون شهوت پرستن ؟
پسر ایرانی میگه : چرا هر مردی نمیتونه دست ملکه شما رو لمس کنه ؟
پسر انگلیسی عصبانی میشه و میگه : ملکه فرد عادی نیست ، فقط با افراد خاص دست میده .
پسر ایرانی میگه : خانوم های سرزمین من هم ، همه ملکه اند.

التماس دعا


  • سجاد تنگی

سلامی گرم به همراهان


اول از همه یک معذرت خواهی به همه ی دوستان بدهکارم به خاطر غیبت طولانی که داشتم . دوم اینکه علت غیبتم این بود که از روز 29 مرداد برای شرکت در دوره ی " صراط 3 " که در تهران برگزار شد ، عازم تهران شدیم . اونجا تقریبا دسترسی به اینترنت نداشتم . خلاصه ....
کلاس هایی که برامون برگزار کردن بیشتر در رابطه با سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی بود که خیلی نکات رو یاد گرفتم . واقعا بعضی از رفتار ها و سبک زندگی غربی رو ما داریم انجام میدیم که ضررهای متفاوتی بهمون میرسونه . انصافا یاد گرفتن سبک زندگی اسلامی اونقدر شیرینه که فقط دوست دارم یکی باشه برام حرف بزنه . مثلا طرز ساختن خونه های اسلامی . وقتی تصورش رو میکنم خیلی شیک و زیبا درمیاد . البته ما تو شهرمون دزفول از این خونه ها زیاد داریم .
چندین کلاس هم در مورد وضعیت فرهنگی شهرمون برگزار شد که با همدیگه تبادل نظر میکردیم و تقریبا به جاهای خوبی میرسیدیم . مثلا تریبون آزاد برامون میزاشتن ، مباحثه گروهی بود و... که هر کسی نظرش رو میگفت و بقیه صحبت هاش رو یا نقد ویا تأیید میکردن .
یک کار جالب و خوب که من در دوره دیدم ، نشریه های روزانه بود که منتشر میشد بین بچه ها . محتوای این نشریه خلاصه ی کلاس ها و مصاحبه با استاد و چند تصویر و سوژه ها بود که طرفداران زیادی پیدا کرده بود .
خلاصه یک روز مونده بود که برگردیم به دزفول ، تصمیم گرفتن که همگی بریم به حرم شاه عبدالعظیم . روایت داریم که میگه هر کسی به زیارت شاه عبدالعظیم بره مثل این میمونه که به زیارت امام حسین رفته .
فرداش به سلامتی گذاشتیم راه و به شهرمون برگشتیم .

التماس دعا

پی نوشت 1 : نمیدونم چطور باید تشکر کنم از مسئولین این دوره . ولی خداییش همگی خسته نباشید . خیلی زحمت کشیدید . انشاالله که همیشه در زندگیتون موفق و پیروز و سربلند باشید . ( و هی برامون دوره برگزار کنید ) ...
پی نوشت 2 : از کسانی که نمایش طنز روز آخر رو برگزار کردن تشکر میکنم . واقعا باعث خوشحالی ما شدید . بعضی از کلماتی رو که تو نمایش گفتید ، همون کلمات کلیدی مباحث روزانه بودن و خیلی جالب بود .


  • سجاد تنگی

سلام به همراهان

امروز روز آزادگان ، روز کسانی که همه چیزشون رو برای ما گذاشتن ..

واقعا الان که دارم مینویسم ، هیچ کلمه ای به ذهنم نمیرسه که بنویسم ..

خدایا خودت میدونی که خانواده های ایثارگر و جانباز چقدر برام ارزش دارن .

خدایا خودت بهتر میدونی که من به خانواده های جانباز ایمان دارم . و اکثر اوقات وقتی تو کارهام گیر میکنم به اون ها میگم که برام دعا کنن .

خدایا ما رو شرمنده اون ها نکن . یکی از جانباز های دزفول چند وقت پیش ، پیشش بودیم ، خیلی گله میکرد از وضع فعلی حجاب . واقعا خیلی اذیت بود .

خدایا به حق تمام شهدا هر چی غمه از بزرگواران ایثارگر دور کن .

ببخشید خیلی خلاصه و کوتاه نوشتم . واقعا نمیتونم به قلم بیارم این همه عشق و ارادتم رو به خانواده های ایثارگر . 


خون زدیده ات جوشید در سکوت اردوگاه زخم بر دلت رویید در سکوت اردوگاه

مهر و جانمازت را اوج رمز و رازت را هیچکس نمی فهمید در سکوت اردوگاه

از تو قصه ها دارد داغ و زخم و زندانبات مرگ با تو می جنگید در سکوت اردوگاه

خوب خوب میدانم دشمن قسم خورده از تو سخت می ترسید در سکوت اردوگاه

گاه رفتنت ای مرد ابر وحشت از هر سو غمگنانه میبارید در سکوت اردوگاه

پر کشیدی و ناگاه آسمان پر از گل شد عطر عشق می پیچید در سکوت اردوگاه

التماس دعا 

پی نوشت : حدود 11 روز دسترسی به اینترنت ندارم . باید برم دوره . شرمنده که نمیتونم نظراتتون رو تأیید کنم  و بهتون سر بزنم .

  • سجاد تنگی
سلام به همراهان

گاهی اوقات به هر دلیلی آدما فیلتر خودشون رو بر میدارن و آزادانه هر کاری که دوست دارن انجام میدن ، و به هر سویی که دوست دارن میرن (چه خوب ، چه بد ) و اصلا هواسشون به خودشون نیست و در خواب به سر میبرن . با هر کسی میگردن ، به هر جایی میرن ، هر حرفی رو میزنن ، با هر نامحرمی شوخی میکنن ، و... ولی دریغ از اینکه بدون اینکه متوجه بشن تغییراتی درونشون ایجاد میشه که شاید فکرش رو هم نمیکردن . از طرز فکرشون گرفته تا طرز زندگی و رفتارشون . بعضی مواقع کار به افسردگی و پشیمونی هم کشیده میشه که ای وای چرا من هواسم به خودم نبود و...این ابراز پشیمونی زمانی نتیجه میده که آدم به خودش بیاد و دلش رو محکم کنه و از خواب بیدار بشه . ( ناامیدی در اینجا اصلا معنی نمیده) چون اولا ناامیدی بزرگترین گناهه ، دوم اینکه کسی که ناامید میشه منظورش اینه که دیگه هیچ راه بازگشتی نیست . درصورتی که انسان جایز الخطاست و ممکنه هر اشتباهی ازش سر بزنه . همین اشتباهات هست که برای آدم میشه تجربه ، و در کارهای دیگش میتونه کمک های فراوانی بهش کنه .

به نظر من ، کسانی که فیلتر خودشون رو برمیدارن ، صد در صد به جاده خاکی میرن و کنترل خودشون از دستشون خارج میشه ، چون محدودیتی برای خودشون و کارهاشون تعیین نکردن . به حرف هر کسی اطمینان میکنن ، به هر کسی دل میبندن ، اصلا آخرت یادشون میره و همش به دنیا میچسبن و... . ممکنه هر لحظه تصمیمی بگیرن بر خلاف عقیده ها و ارزش هاشون . و بقیه در زندگیشون معمولا به اینگونه آدما اطمینانی نمیکنن .
پس باید هر کسی برای سعادت خودش ، یک تحریم ها و شاخصه هایی رو در نظر بگیره و تو یک مسیر حرکت کنه ، نه از اینور بره اونور و نه از اونور بیاد اینور.
آدم تو تحریم هاس که شکوفایی پیدا میکنه و خودش رو بیشتر کشف میکنه . چون خودش رو گاهی اوقات در سختی میزاره تا به مقصدی که درسته برسه . و همه ی ما میدونیم که مسیر درست رو رفتن ، سختی هایی هم داره .

التماس دعا

پی نوشت : در آینده تکمیل شده ی این پست رو به عنواین یک لینک در بالای وبلاگ قرار میدم.چون تعریف اسم وبلاگ است.
  • سجاد تنگی
امام صادق (ع) میفرماید :
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است . در آن شب برنامه سال آینده نوشته میشود.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8

سلام به همراهان
نماز و روزه ی همه ی دوستان قبول باشه . انشاالله که بیشترین استفاده را از این شب و روز پربرکت برده باشین .
مثل سال های قبل تا اومدیم چشم روی هم بزاریم ، نیمه ی اول ماه هم تموم شد . بعضی ها زرنگ بودن و از تک تک ثانیه های این ماه مهربانی استفاده کردن و یک عالمه توشه مثبت برای خودشون انباشته کردن . خدای ناکرده کسانی هم کوتاهی کردن و از این ماه سود لازم رو نبردن . ولی اصلا نباید نا امید شد . هنوز تا پایان ماه حدود دوازده روز مونده و شب های پرعظمت قدر هم در پیش هستن . شبهایی که اهمیتشون از هزار ماه هم بیشتره . امام صادق (ع) در جایی میگه : برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام میگیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیست‏ و سوم .
(وسائل الشیعه، ج 7 ص 259) .
دوستان در این ایام دعا برای همدیگه فراموشمون نشه . هر کسی به هر نحوی گرفتاری خودشو داره و امیدش به اینه که کسی براش دعا کنه . شاید با درخواست ما از خدا ، خیلی از مشکلات حل بشن .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوشا به سعادت کسانی که تو این روزها تسبیح از دستشون کنار نرفته و همش در حال ذکر گفتن هستن.
خوشا به سعادت کسانی که  قرآن خوندنشون ترک نشده و طبق احادیث ، هر آیه قرآن خوندن برابر یک ختم قرآن ــه .
خوشا به سعادت کسانی که نماز شبشون تو این ماه از دستشون در نرفته .
خوشا به سعادت کسانی که به دوستان و آشنایانشون افطاری دادن .
خوشا به سعادت کسانی که کار یک بنده خدا رو راه انداختن .
خوشا به سعادت کسانی که خدا تو این ماه بخشیددشون ....

التماس دعا
  • سجاد تنگی

پیامبر (ص) میفرماید :

روز قیامت فردی را می آورند و او را در پیشگاه خدا نگه میدارند و کارنامه اش را به او میدهند ، اما حسنات خود را در آن نمیبیند . عرض میکند : الهی ! این کارنامه من نیست زیرا من در آن طاعات خود را نمیبینم . به او گفته میشود : پروردگار تو نه خطا میکند و نه فراموش . عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت . سپس مرد دیگری را می آورند و کارنامه اش را به او میدهند . در آن طاعت بسیاری را مشاهده میکند . عرض میکند : الهی ! این کارنامه من نیست زیرا من این طاعات را بجا نیاورده ام . گفته میشود : فلانی از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.

(جامع الأخبار، ص 412)

سلام به همراهان

متأسفانه یکی از رایج ترین گناه هایی که در بین ما خریدار دارد و تقریبا هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنیم ، همین غیبت است .

همانگونه که در روایت بالا عرض شد ، در رابطه با غیبت ، تمام سود را کسی میبرد که دیگران غیبت او را کرده باشند چون تمام ثواب های غیبت کننده مثل یک پمپاژ به حساب کسی که غیبش شده واریز میشود و تهی از حسنه میشود و در مقابل آن کسی که هیچ کاری نکرده و فقط در موردش صحبت کرده اند بدون هیچ هزینه ای تعداد زیاد یا اندکی حسنه را صاحب میشود . پس به همین سادگی و با توجه به روایت فوق ، میتوانیم به وسیله غیبت حسنات زیادی را بدست یا از دست بدهیم .

انصافا روایات همه چیز را بخوبی بیان کرده اند . فقط لازم است کمی همت به خرج بدهیم و هواسمان به کارهایمان باشد . ما اگر خیلی از مسائل را بلد باشیم ولی به آن ها عمل نکنیم به درد هیچ نمیخورد ، اصل ان عمل است که باعث حرکتمان به جلو میشود .

اکثر مواقع در جمعی نشسته ایم که غیبت میکنند و ما میدانیم که در حال گناه کردن هستیم ولی متأسفانه ما هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهیم . خب موقع عمل کردن به دانسته هایمان همین جاست . این ما هستیم که باید جوّ مجلس را عوض کنیم و بحث را از آنجا خارج کنیم و اگر یقین داشتیم که هیچ کاری از دستمان بر نمی آید ، ان جمع را ترک کنیم . این تمام چیزیست که از ما خواسته شده و خیلی ساده و بی دردسر . البته ناگفته نماند ، ترک کردن بعضی مکان ها دردسر دارد ولی با کارمان خیلی چیزها را به دیگران میفهمانیم .

انشاالله که با همت بلند و تمرین مداوم سعی کنیم که غیبت را کنار بگذاریم و حداقل از حسنات و ثواب های خودمان نگهداری کنیم .

التماس دعا

  • سجاد تنگی